-
سرنوشت
یکشنبه 7 مهرماه سال 1387 15:53
چه کسی میداند شاید این روزهای پر اندوه سرنوشت من است این روزهای ملال آور هستی سوز این روزها که رها شده ام به تنهایی
-
روزها
شنبه 30 شهریورماه سال 1387 21:04
روزها این حجم های خشک سرنوشت می آیند پرشتابببببببببببببببببب پرهراسسسسسسسسسسسس پرشکنججججججججججججججججججج و می روند در سکوتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تنها سکوت تنها تنهایی تنها یک حسرت حسرت عشقهایی که هیچ وقت به سراغم نیامدند وباز روزها این حجم های خشک سرنوشت....................
-
چیزی گم می شود
سهشنبه 13 آذرماه سال 1386 02:08
جا ماندم جا ماندم باز از او جا ماندم رهایم کرد زمانی که به خاطرش از کوچیدن دست کشیدم زمانی که دیگر زمان نبود ابدیت بود رهایم کرد به بهایی آنًقدر ناچیز که حتی شرم را رو سفید کرد می گفت گمشده می جویم و کسی به او نگفت هر نگاه دربدری گمشده نیست ... زمان می گذرد چیزی که گم میشود من هم گم می شوم هر شب در عشق او او سرمست از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 آذرماه سال 1386 23:08
دلبرم چهره برافروخت که ای تف بتو یار ...........
-
یاور بی یاور
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 23:21
وقتی معشوقم درید قلبم را ظالمانه وقتی که غربت مثل خوره برروحم می نشست وقتی که طرد شدم از عشق در حالی که عاشقی ساده و مومن بودم تو با دستان مهربانت مرهمی گذاشتی بر روح زخمیم وقتی که شب بود و سیاهی مهتابم شدی بی هیچ خواستنی دلبدلم دادی فراموشت نمی کنم ماهتاب شبهای تارم پس بیا ای همیشگی یاور بی یاورم باش
-
کترین
یکشنبه 20 آبانماه سال 1386 19:34
شبانه رطیل را آزاد کردم چقدر سریع رفت برای او یک روز در اسارت بودن خیلی زیاد بود او دوست من است برای همیشه او پیغام مرا خواهد برد در بیابان و پخش خواهد کرد بین تمام عقربها تمام مارها و همه عنکبوتها وبه آنها خواهد گفت : یک نفرهست در میان این موجودات که تنهاست یکنفر هست که عاشق است یکنفر هست که مثل ما درک نشده یکنفر هست...
-
راه یکطرفه
پنجشنبه 17 آبانماه سال 1386 19:21
می آیم میخواهم می جویم دل می بندم دل میسپارم عاشق می شوم عاشق تر می شوم دیوانه می شوم جان فدا می کنم میشکنم میمیرم میمیرم میمیرم بقول دوستم ص.ه: تنها مرگ است که دروغ نمی گوید حضور مرگ همه موهومات را نیست نابود می کند ما بچه مرگیم مرگست که ما را از فریب زنگی نجات میدهد ودر ته زندگی اوست که مارا صدا مزند و به سوی خویش...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 19:45
تو را چه می رسد ای آفتاب پاک اندیش تو را چه وسوسه از عشق باز می دارد؟ کدام فتنه بی رحم عمیق ذهن تو را تیره می کند از وهم؟ شب آفتاب ندارد و زندگی من بی تو چو جاودانه شبی -جاودانه تاریک است تو در صبوری من -اشتیاق کشتن خویش و انهدام وجود مرا نمی بینی منم که طرح مودت به رنج بی پایان و شط جاری اندوه بسته ام -اما ترا چه...
-
بیچاره دل من
یکشنبه 13 آبانماه سال 1386 19:48
وای بیچاره من بیچاره دل من چه مظاومانه سوختم چه ظالمانه به خاکستر نشستم باورم نمی شود عاشقی از جنس شبنم بودم به رنگ رزهای سرخ کودکانه خوشحال عاشقانه معصوم اکنون بی سرانجام ترین بنده خدایم رهاتر از کناه نا امید تر از ابلیس سوزناک تر از اندوه سیاه تر از تاریکی گناه من دوست داشتن او بود همانطور که بود
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 آبانماه سال 1386 03:41
فروغ بود صفا بود هر آنچه که برایم بود تلخ شیرین راه به قلبش نداشتم اما عاشقانه براهش سر گذاشتم
-
یاور غریب
سهشنبه 8 آبانماه سال 1386 19:11
تلخ مثل تلخ وقتی عاشقی اما او همه را به تو ترجیح میدهد فریاد می زند دوستت ندارم تو در مانده باز تنها یاورش هستی تنها کسی که دارد تنها کسی که داری زمانیکه بدنبال سرابها می گردد تو صبورانه نگرانش هستی اما او همه را به تو ترجییح میدهد مرگهای هر روزه عاشق شکنجه گردوستت دارم
-
دوستم نداری
سهشنبه 8 آبانماه سال 1386 02:56
آنقدر بگو دوستم نداری که همه آسمانیها برایم دعا کنند آنقدر بگو دوستم نداری تا بی صدا عاشق تر شوم میگویی این تیر مسموم را روئین تنم میکنی قهرمانی شکسته دل میشوم دوستم نداری؟
-
معجزه در ماتم
یکشنبه 6 آبانماه سال 1386 22:02
باورم نمی شود مثل تمام زندگیم که باورم نمی شود نشسته بودم اشک مثل بارانهای موسمی می بارید مانند هر شب هر لحظه هر ..... در این ایام بی بنیاد هستی کن مببارید اشک و آسمان دلم باز نمی شد - تنها یادگارش تصویرش در دستانم زیر سیل اشکهایم غرق می شد چه اندوه تلخی چه ماتم شبانه ای سیل اشک می بارید و غریقش من بودم شبانه های بی...
-
مجنونانه
یکشنبه 6 آبانماه سال 1386 18:49
آهای دنیا نمی بینی من هنور عاشقم زنده بگورم نکن به لیلایت بگو به لیلایت بگو آنقدر دیوانه ات بودم که مجنون شدم
-
بازنده
یکشنبه 6 آبانماه سال 1386 04:22
سرم مزرعه آرزوها قلبم گورستان عشقهای خفته سزاوار شکست نبودم از پشت دشنه ام زدند عاشقانه هلاک میشوم عادلانه نه
-
شهد شیدایی
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 16:35
شبها و روزها تمام لحظه ها می آیی در روحم جسمم رگهایم شهد شیدایی انگبین حلاوتی تلخ تر از هلاهل رحم کن نابود نکن عاشق تنهای قلبت را
-
گلایه
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 17:02
آنکس که تو دستهایش را بریدی مرهم میساخت برای زخمهایت آنکس که تو چشمهایش را در آوردی چشمهایش را قدمگاه تو کرده بود آنکس که تو قاتلش بودی تنها عاشقت بود در این دنیا
-
فرمان قتل
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 17:00
بس است عزیزم بیچاره ام کردی میکشی این اسیر خاک را در خاک میدانم میدانم میدانم غریبه ای هستم در شهر قلبت که فرمان قتلم را صادر کردی
-
آرزوی من
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 16:58
همیشه پیش ذهنش بود حرفهای صادق لبهای گشتالود نیمه باز چشمهای مورب ترکمنی به هنگام نبودند آرزوهایش اما آرزو اینگونه بود کوتاه جاودانه
-
مرد انه
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 16:57
به من می گفت که دوستت ندارم بیهوده خود را به در دیوار میکوبی مرد باور دارد که راست گفت صادق عشق مرد دیگر نمی خواهد نامردانی را لازم دارد تا دروغ رابیرایند در خانه های خالی تا مردانی از جوانمردی بمیرند
-
هق هق دریا
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 16:56
از شرجی و نخل و بوی تند ماهی هور از دخترکان شاد کوچه های دریا میگذرم مثل بادی که از میان اندوه جزیره میگذرد تا برسم به هق هق شبانه ای که خدایا کوچکترین ماهیه دریای آدمها را بی وفا نکن
-
مهتاب
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 16:54
نیاز لحظهای من بودی تمام اندام ماه گونت تابیدی بر شبهای بی مهتابم اگر پشت ابری بیرون بیایی من مهتابم را می جویم
-
گرگ بیابان
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 16:51
وقتی به خاک خونم میکشید احساس غرور میکرد این گرگ بیابان عجب طاقتی دارد عشق گرگ را رام کرد عشق گرگ را خوار کرد میدانید چه کسی گرگ را کشت لطفا جوابهای خود را به آدرس قلبتان بفرستید آهو خانم کوچولو
-
تولد من
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 16:48
یک روز سرد بود که هجوم گرم عشق تنم را به آتش کشید قرار ما خیابان دلتنگیها چهار راه اشتیاق روبروی سینما خاطره ساعت زمان به ابدیت چه کسی قلب مرا به زنجیرخواهد کشید او امد مثل عطش برگ برای شبنم مثل شوق شکوفا شدن گلبرک من گرگ بیابان خدا خسته از پی آهو گشتن شکارش شدم ندانسته مجذوب بره ای شکارچی قلبم را تسخیر کرد با قدرتی...