فریادهای خاموش تنهایی

شعر و ادبیات داستان عاشقانه ها و قطعات

فریادهای خاموش تنهایی

شعر و ادبیات داستان عاشقانه ها و قطعات

راه یکطرفه

 

می آیم

میخواهم

می جویم

دل می بندم

دل میسپارم

عاشق می شوم

عاشق تر می شوم

دیوانه می شوم

جان فدا می کنم

میشکنم

میمیرم میمیرم میمیرم

 

بقول دوستم ص.ه:

تنها مرگ است که دروغ نمی گوید حضور مرگ همه موهومات را نیست نابود می کند

ما بچه مرگیم مرگست که ما را از فریب زنگی نجات میدهد ودر ته زندگی اوست که مارا

صدا مزند و به سوی خویش می خواند

 

 

 

این هم از زندگی ما یعنی من

نمی دونم از کجا باید شروع کنم

اما اینو می دونم که اگه نگم دق میکنم

باز تلواسه باز تلواسه ترس ترس وترس باز دلشوره دلشوره دلشوره

کی میاد به دادت برسه وقتی که پر خواستنی وقتی که تا ته عشق میریو میریو نمی رسی 

وقتی نگاه میکنی میبینی خیلی راحتر بودی اگه به عشقت بی وفا میشدی

ثروت احترام( از نوعی که مردم اینروزا خیلی براشون ارزش داره) آسایش موقعیت اجتماعی (از نوعی که مردم اینروزا خیلی براشون ارزش داره)

همه و همه با بیوفایی به عشقت میومدن دورتو می گرفتن

اما اما

دلت چی میشه

آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای

دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت چی میشه

مگه ما آدما برای چی زنده ایم مگه  ما آدما چند بار می تونیم عاشق بشیم

مگه میشه عشقو هر موقع دلمون خواست تموم کنیم

مگه میشه عاشق نبود

مگه میشه اونو دوست نداشت

مگه میشه به لبخندای کسی دیگه جواب داد در حالی که اون همیشه باهاته و یادش تنهات نمی ذاره

مگه میشه برای یکی دیگه ضربان قلبت بالا بره صدات بلرزه تنت داغ شه وقتی یاد نگاش آتیشت میزنه

مگه میشه دستت این صادقانه ترین سفیر دلت بره تو دستای کسی دیگه زمانی که دلت دنبال گرمای دستای قشنگ اون میگرده

مگه میشه کسی دیگه رو در آغوش کشید و روی قلبت فشارش داد در حالی که ذره ذره تنت اونو صدا میکنه و آرزوی اونو داره

مگه میشه لبهای خشکیده ازعطش تنتو که بی قراره گذاشت روی لبای کسی دیکه وقتی که یاد بوسه هاش مدهوشت میکنه و شرم و اخلاقیاتو به مسخره میگیره و شیدات میکنه

واز همه مگه میشه ها مهمتر

مگه میشه سفره دل شکستمو پیش کس دیگه باز کنم در حالی که همه کسم دوستم یارم رفیقم همسرم همدمم قاتل قلبم شکنجه گرم بیمم امیدم آیندم زندگیم دنیام آخرتم آشیانم آرامشمم حسرتم همه جیزم همه کسممممممممممممممممممممممم اونه اونه اونه

 

بازم دارم میرم عاشق ترین عاشق خدا

جاده عشق من انتها نداره میدونم سرانجام باید ماشه رو کشید وا ی به حال من وای به حال من

باختن باختن باختن

شیطان برو من عاشقم گول نمی خورم

عهد من محکمه به محکمی مهر مادر

برو وبه همشون بگو این عاشق خسته رو به حال خودش بزارید

اون دلشو بنام کسی زده

کسی که همه کسه اون عاشقه

دیگه خیلی دیره دیگه چیزی از عاشق نمونده

برو به همشون بگو دلی که به حسرت سوخته به عشق

دیگه تا ابد بنام همون میمونه

مال کسی دیگه نمیشه

تورو خدا این عاشق خسته رو به حال خودش بزارید

جاده عشق من انتها نداره میدونم سرانجام باید ماشه رو کشید وا ی به حال من وای به حال من

باختن باختن باختن

نظرات 12 + ارسال نظر
وارینا جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:20 ق.ظ http://www.taraneh-tanha.persianblog.ir

سلام کترین خانم فراموشش کن به فکر آینده ای روشن باش غصه نخور همه چی یه روز تموم میشه

MXU جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 06:43 ب.ظ http://www.mxu.blogsky.com

سلام کترین جون
خوشحال شدم که بهم سر زدی . مطلب بالا رو خوندم خیلی جالب بود . امیدوارم بازم از این مطالب تو وبلاگت بزاری .
دوست تو mxu

نسترن/آتشکده عشق و معراج عشق شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.nastaran-1368.blogfa.com/

سلام گلم خوبی

ممنون سر زدی

واقعا باید برای همه یعاشقا دعا کرد میفهمم چه حالی داری چون خودمم دارم میسوزم
گلم خوشحال میشم اگه دوس داشتی برام
داستان عاشقیتو بنویسی تا تو وبم بنویسم تا درس عبرت بشه برای همه حتی برای خودم

یا ازیتا جون
قربونت برم

منتظر جوابت هستم

نسترن/آتشکده عشق و معراج عشق شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ق.ظ http://www.nastaran-1368.blogfa.com/

یاعلی

نسترن/آتشکده عشق و معراج عشق شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:33 ق.ظ

اگر نوشتی برام بگو با ذکر نامت و وبت باشه یانه

نسترن/آتشکده عشق و معراج عشق شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:34 ق.ظ

بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس بوس بو س بوس بوس

پرنسس شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:07 ق.ظ http://heartthrob.blogfa.com

کترین عزیز ... ممنون ازینکه به من سر زدی و انقدر قشنگ از من تعریف کردی :) راستش خودم که چیزی تو نوشته هام نمی بینم که شما انقدر در تعریف از من مبالغه کردی ولی خب در هر صورت ممنون .... با وجود اینکه وقت نداشتم ولی همه ی بلاگتون رو خوندم - اگرچه که آرشیو فقط یه ماه بود و کم - ولی خب ... باز با این حال این جور برداشت کردم که شما مجنون .. نه چیزه یعنی شما پسر هستید ... راستش از اسم مستعارتون فکر میکردم دختر باشید ولی خب از نوشته هاتون این طور برداشت کردم .. نمی دونم میشه بهم بگید درست استنباط کردم یا نه؟ در هر صورت از آشنایی با شما خوش حالم :)

پرنسس شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 ق.ظ

شرمنده من الان متوجه شدم که شما دختری .... ببخشید ازینکه عجولانه از یه شعر این طور برداشت کردم ... در هر صورت خوش حالم که شما دختر هستید ... :)

نیما شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ق.ظ http://biname.blogsky.com

سلام
زندگی،عشق،محبت،تلاش دوباره،روز از نو روزی از نو.
خوش باشی

De Los Rios :: elyad شنبه 19 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:39 ب.ظ http://since1989.blogsky.com

::

ممنون از لطفت

::

دلی که رفت، دیگر باز نخواهد گشت .. مگر فریبی که خودمان را منحرف می کند ..

::

پرنسس یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:44 ق.ظ

اومده بودم دیداری تازه کنم که دیدار قدیمی بود ..... در هر صورت گویا من هر دو بارش اشتباه کردم :) باز هم خوش حالم از آشنایی تون.

وارینا یکشنبه 20 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 09:11 ق.ظ http://www.taraneh-tanha.persianblog.ir

سلام کترین خانم من دیگه باید برم شاید دیگه هیچوقت ننویسم لطف کن اسم واقعیت رو بنویس تا دوستات اشتباه متوجه نشن
تا وقتی اسم واقعیتو ننویسی من نمیام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد