فریادهای خاموش تنهایی

شعر و ادبیات داستان عاشقانه ها و قطعات

فریادهای خاموش تنهایی

شعر و ادبیات داستان عاشقانه ها و قطعات

شهد شیدایی

شبها و روزها

تمام لحظه ها

می آیی در روحم جسمم رگهایم

شهد شیدایی

انگبین حلاوتی

تلخ تر از هلاهل

رحم کن

نابود

 نکن عاشق تنهای قلبت را

 

نظرات 5 + ارسال نظر
اکبر پنج‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 04:49 ب.ظ http://ancel.blogsky.com/

سلام دوست عزیز خسته نباشی اگر با تبادل لینک موافق هستی سری به من بزن ودر بخش نظرات برام پیام بزار ممنون

elyad پنج‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 05:15 ب.ظ http://since1989.blogsky.com

عشق های کوفته بر سر دیوار ..
آسمانی به تاریکی شبهای دراز،
ارغوانی ها رفتند ..

مهدی جمعه 4 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.dohati.persianblog.com

فکر می کنم هزار سال است که مرده ام. دیشب حافظ هم با من قهر بود. دلم خیلی گرفت. رفتم سراغ روزهای از دست رفته. هر کاری کردم، برنگشتند. آنها هم قهر کرده اند با این دل بی عشق.
امروز روی یک دیوار خواندم: "امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم..."

وارینا جمعه 4 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:13 ب.ظ http://www.taraneh-tanha.persianblog.ir

دوست عزیز سلام ممنون که اومدی

وارینا جمعه 4 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.taraneh-tanha.persianblog.ir

نوشته هات غمگینه من گریه ام میگیره

چه غمگنانه میمیرم
وقتی می دانم من محکوم به نابودیم
سلام وقتی نمونده همش شکست خوردم اینطور نیست
ممنون که آمدیید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد